سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روایت گر حدیث ما که بدان دلهای شیعیانما را استوار می دارد، از هزار عابد برتر است [امام صادق علیه السلام]
بیستجان لنجان
 
چرا افرادی از بنی هاشم در واقعه کربلا غایب بودند؟

در واقعه عاشورا از دعوت پیامبر بیش از 70 سال می گذرد شما فقط اسم 17 نفر را می بینید که با امام همراه هستند. تازه در میان ایشان، علی اصغر هست، عبداله بن حسن ده ساله و قاسم سیزده ساله است که همگی اولاد ابوطالب هستند اما از عموهای پیامبر و امیرالمومنین یک نفر هم نیست. در مصاحبه با دکتر رجبی دوانی یکی از سوالاتی که پرسیده شد در مورد غایبین بنی هاشم در کربلا است که پاسخ آن را می خوانید.

مصاحبه: محمد باعزم- بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
دکتر رجبی دوانی، مصاحبه

این یک سوال بسیار اساسی است که ما تا به حال به آن خوب نپرداخته ایم و یا آن را توجیه کرده ایم. مثلا گفته ایم که محمد حنفیّه دستانش فلج بوده است و نمی توانسته در جنگ شرکت کند. یا عبداله بن جعفر پیر و ناتوان بوده است و یا نقل غلط و دروغی هست که نا بینا بوده و نمی توانسته است که در کربلا باشد. این ها همه توجیهات است. بزارید راحت عرض کنم. دو حدیث اشاره می کنم که این سوال را به خوبی جواب می دهد.

این یک سوال بسیار اساسی است که ما تا به حال به آن خوب نپرداخته ایم و یا آن را توجیه کرده ایم. مثلا گفته ایم که محمد حنفیّه دستانش فلج بوده است و نمی توانسته در جنگ شرکت کند. یا عبداله بن جعفر پیر و ناتوان بوده است و یا نقل غلط و دروغی هست که نا بینا بوده و نمی توانسته است که در کربلا باشد. این ها همه توجیهات است. بزارید راحت عرض کنم. دو حدیث اشاره می کنم که این سوال را به خوبی جواب می دهد.
از امام صادق علیه السلام سوال پرسیده می شود که علت تخلف محمد حنفیّه از همراهی امام حسین علیه السلام چیست؟ اگر طبق نقل ها ایشان از جانب امام حسین مامور است که اخبار مدینه را به ایشان برساند و یا فلج است و نمی تواند حضور پیدا کند، پس این سوال، سوال کاملا غلطی است. امام صادق علیه السلام که پاسخ این سوال برایشان سخت است زیرا کوتاهی همراهان و خویشان امام حسین را به همراه دارد و از طرفی نمی تواند پاسخ پرسش کننده را ندهد، در پاسخ می فرماید که من در این مورد یک سخن از امام حسین علیه السلام برای تو می گویم و تو دیگر به آن ادامه نده. وقتی امام حسین علیه السلام تصمیم به ترک مدینه گرفت و به مکه رفت، انتظار داشت که خویشان و بنی هاشم او را یاری کنند و این کار نشد، امام نامه ای به تمام بنی هاشم نوشت از حسین بن علی علیهما السلام به تمام بنی هاشم، هر کس در این سفر مرا همراهی کند به شهادت خواهد رسید و هرکسی که بماند به رستگاری نخواهد رسید والسلام.
این به چه معناست؟ یعنی هرکس که آمد به وظیفه اش عمل کرده است و هرکس نیامد رستگار نمی شود. و این هیچ دلیلی برای اینکه بگوییم کسی از بنی هاشم نمی دانسته است و... وجود ندارد. چطور عبداله بن جعفر می تواند 500 کلیومتر فاصله مدینه تا مکه را طی کند و به حج بیاید اما نمی تواند امام حسین را یاری کند؟ چطور می تواند به عجله امان نامه از حاکم مکه برای امام حسین می گیرد اما نمی تواند با امام همراه شود؟ این ها همه توجیه هستند. بنی هاشم کارنامه سیاه در همراهی معصومین و نه صرفا امام حسین علیه السلام دارند. ایشان به امام علی هم خیانت کرده اند.
حدیث دومی که در این باره است، این است که چرا برای حضرت امیرالمومنین بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله تنها ده دوازده نفر بیشتر برای ایشان باقی نمانده باشد؟

کربلا، بنی هاشم، محمدبن حنفیه
در واقعه عاشورا از دعوت پیامبر بیش از 70 سال می گذرد شما فقط اسم 17 نفر را میبینید که با امام همراه هستند. تازه در میان ایشان، علی اصغر هست، عبداله بن حسن ده ساله و قاسم سیزده ساله است که همگی اولاد ابوطالب هستند اما از عموهای پیامبر و امیرالمومنین یک نفر هم نیست.

 پس بنی هاشم کجا هستند؟ تنها اسم عباس و فرزند بزرگش فضل هستند و یکی از فرزندان ابولهب است که از حضرت دفاع کرده اند. آن هم نه به این صورت که حضرت منصوب از جانب خداست بلکه به این صورت که نباید خلافت از بنی هاشم به بیرون برود است. باز هم در این مورد از امام صادق علیه السلام سوال می شود که چرا پس از رحلت پیامبر، حضرت امیر تنها شده و بنی هاشم از ایشان دفاع نکردند؟ جواب امام در این مورد هم تکان دهنده است. فرمود که بنی هاشم دو مرد داشت که به شهادت رسیده بودند، حمزه و جعفر بن ابی طالب علیه السلام اما در این موقعیت، بزرگان بنی هاشم دو فرد ذلیل بودند، عباس و عقیل. یعنی وقتی بزرگان ایشان این دو نفر هستند چه انتظاری وجود دارد؟ تعجب زمانی بیشتر می شود که پیامبر وقتی دعوت خود را علنی می کند، یاران بنی هاشم چهل نفر هستند. عمو و عموزاده ها هستند که در جریان شعب ابی طالب ایشان را یاری می کنند جز دو نفر یکی ابولهب و دیگری ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب هستند. اما بقیه پشت پیامبر را خالی نمی کنند. در شعب ابی طالب با پیامبر همراه می شوند اما حالا که هم تعدادشان بیشتر است و همگی مسلمان هستند، اما ما اسم سه نفر را داریم که با حمایت از امام حسین کردند. یا در واقعه عاشورا از دعوت پیامبر بیش از 70 سال می گذرد شما فقط اسم 17 نفر را میبینید که با امام همراه هستند. تازه در میان ایشان، علی اصغر هست، عبداله بن حسن ده ساله و قاسم سیزده ساله است که همگی اولاد ابوطالب هستند اما از عموهای پیامبر و امیرالمومنین یک نفر هم نیست. این را سوگوارانه باید گفت که همه نوادگان ابوطالب هم همراه با ایشان نیستند بعضی از برادران امام حسین علیه السلام مانند عمر و عبیدالله بن علی نمی آیند. زید بن الحسن فرزند ارشد امام حسن علیه السلام نمی آیند. بنابراین بنی هاشم در یاری اهل بیت علیهم السلام، کارنامه ای بسیار تاریک دارد.
عبداله بن جعفر علاقه و دلسوزی بسیاری نسبت به امام حسین دارد ولی در این حد از معرفت از ولایت نیست که بخواهد خود را فدای امام حسین کند. این در محمد حنفیه هم نیست و عبدالله بن عباس و دیگران لذا ما یک سری توجیهات می کنیم که عبداله بن جعفر اجازه داد که بچه هایش بروند. بنابراین در کوتاهی کردن بنی هاشم هیچ جای بحثی نیست.

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 95/8/7:: 6:23 صبح     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ